در سال 1333 هجری شمسی دو ایرانی به نامهای عیسی و عبدالله امیدوار با شور و عشق فراوان به جهت دیدن نادیده های این کره خاکی سوار بر موتور سیکلتهای خود پا برون از زادگاه خود؛ تهران گذاشتند و سفری را آ غاز نمودند که لحظه به لحظه آن برای این دو برادر سرشار از حادثه و اتفاق بود و وقایع تلخ و شیرینی که در آن سالها در بزرگترین و معتبرترین نشریات جهان چاپ می گردید و شگفتی و تعجب و تحسین خوانندگان را بر می انگیخت.
جنگلهای مخوف و وحشتناک آمازون و آفریقا، صحرای گرم و سوزان ربع الخالی عربستان، سرزمینهای ناشناخته آمریکا، استرالیا، قطب شمال و جنوب یخ زده و منجمد را این دو برادر جهانگرد که روزگاری کوهنورد و صخره نورد بودند با عزمی راسخ و نگاهی به افقهای دور در نوردیده اند. هفت سال اول سفر با موتورسیکلت و سه سال آخر نیز با استفاده از اتومبیلی که شرکت سیتروئن به آنها اهداء کرده بود پیمودند.
موتور سیکلت و اتومبیل اهدایی شرکت سیتروئن
هزاران عکس، تصویر، فیلم، صنایع دستی کشورهای مختلف و بسیاری از تحقیقات، خاطرات و آثار دیگر ماحصل سفر این دو برادر است که ما آن آثار کم نظیر را در ساختمانی در مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآبادبنام موزه برادران امیدوار میتوانیم مشاهده کنیم.
موزه برادران امیدوار اولین موزه انسان شناسی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مصادف با هفته جهانگردی (روز پنجم مهرماه 1382 ه.ش) با حضور جمعی از مسئولین در مجموعه فرهنگی، تاریخی سعدآباد افتتاح گردید. بنای اصلی این موزه (با نمای آجری قرمز رنگ و گچبری های بسیار زیبا) در قدیم به عنوان کالسکه خانه مشهور بود.
بیرون و درون موزه برادران امیدوار؛ کاخ سعدآباد؛ تهران
تصاویر و آلات و ادوات جمع آوری شده توسط برادران امیدوار در موزه برادران امیدوار
سفر از زبان عیسی امیدوار:
سال 1333، سال آغاز سفر پرخطر ما دو برادر بود. اين سفر که ده سال به درازا کشيد در زمانی انجام شد که امکانات سفر، قابل مقايسه، با جهان امروز نبود. بيشترين دوران سفرهای ما در شگفت انگيزترين مناطق پنج قاره جهان و در سخت ترين شرايط انجام گرفت. ما مدار قطبی شمال آمريکا و کانادا تا سرزمين آتش که در جنوبی ترين بخش قاره آمريکا قرار دارد را در گذر نه سال زير پا گذاشتيم و در اين مدت، لحظه لحظه های زندگيمان را به ديدن، انديشيدن، و تجربه اندوزی گذرانديم و بيشتر از همه درباره نخستين بوميانی که در گذشته دور به آمريکا آمده و در آنجا ماندگار شده بودند به پژوهش پرداختيم. از شهرهای کوچک و بزرگ کشورهای دنيا که گذشتيم، در بسياری از کالج ها و دانشکده های مهم، درباره آنچه که در جای جای جهان ديده بوديم، سخنرانی کرديم و فيلمهايی را که با سخت جانی بسيار تهيه کرده بوديم برای آنان به نمايش گذاشتيم. اين چنين بود که صدها مقاله مصور که چکيده تحقيقات ما بود در بزرگترين مجلات و روزنامه های کشورهای دنيا به چاپ رسيد و نام ما به عنوان دو جهانگرد ايرانی بر سر زبانها افتاد. ما با بيشتر رؤسای جمهور، نخست وزيران، پادشاهان و شخصيت های فرهنگی کشورهای جهان ديدار و با آنان به صحبت نشستيم. در پايان اين سفر درازمدت، برادرم عبدالله در کشور شيلی اقامت گزيد و هم اکنون نه تنها سردبيری دو مجله سينمائی و سياحتی را در شهر سانتياگو بر عهده دارد، بلکه او با پايه گذاری يکی از بزرگترين مراکز سينمائی، نام ايران را در آن ديار نيز پرآوازه ساخته است. اما من "عيسی" پس از بازگشت؛ در ميهنم، ايران عزيز رخت اقامت افکنده و برای هميشه در اينجا خواهم ماند. اگرچه انديشه هايم همواره در افق های دوردست و در سرزمين هايی در چرخش است که با نمادهای سحرآسای خود هر لحظه به اميدواران اميدهای تازه ای می بخشند.